معنی کار خلبان
حل جدول
لغت نامه دهخدا
فارسی به ایتالیایی
pilota
فرهنگ عمید
هدایتکنندۀ هواپیما یا بالگرد،
مترادف و متضاد زبان فارسی
هوانورد، طیارهچی، هدایتکننده (هواپیما، بالگرد)
فارسی به عربی
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت اسم) آنکه هواپیما را هدایت کند هوا نورد.
فارسی به ترکی
kaptan pilot
فارسی به آلمانی
Lotse (m), Lotsen, Pilot (m), Steuern
معادل ابجد
904